رامين m


تعداد بحث های ایجاد شده: 3
امتیاز بحث های ایجاد شده: 2

تعداد بازدید: 496
امتیاز بحث: 2

شعر ناگفته
1389/08/04

کاري به کار عشق ندارم من هيچ چيز و هيچ کس را ديگر در اين زمانه دوست ندارم انگار اين روزگار چشم ندارد من و تو را يک روز خوشحال و بي ملال ببيند زيرا هر چيز و هر کس که دوست تر بداري حتي اگر يک نخ سيگار يا زهر مار باشد از تو دريغ ميکند پس با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار ديگر کاري به کار من نداشته باشد اين شعر را هم نا گفته ميگذارم .... تا روزگار بو نبرد .... گفتم که ... کاري به کار عشق ندارم !



نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
بنفشه جوووووووووووووون (1389/08/05 10:36:44)
در آن کار هم اختياري ندارم
من آنم که جز عشق کاري ندارم
به اين اعتبار اعتباري ندارم
ندارم به جز عاشقي اعتباري
به جز چشم شب زنده داري ندارم
ربوده است خوابم مهي کز خيالش
نگاري که بي‌او قراري ندارم
قرار وفا کرده با من نگاري
غمي دارم و غمگساري ندارم
دلي دارم و دورم از دل نوازي
که از گريه پرخون کناري ندارم
ندارم خيال ميان تو هرگز
جز آن کار ز باد کاري ندارم
به عشق تو اقرار تا کردم اي بت
خوشم کز سگ يار باري ندارم
به دل گرچه صد بار دارم ز ياران
که در آمدن اختياري ندارم
براند ز کوي خودش گر بداند
به غير از گدائي شعاري ندارم
خوشم کز وفا بر در خوب رويان
شعار من اين است و عاري ندارم


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM