پرهام ف


تعداد بحث های ایجاد شده: 3
امتیاز بحث های ایجاد شده: 12

تعداد بازدید: 482
امتیاز بحث: 3

کودکي که آماده تولد بود ...
1389/08/03

کودکي که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد مي گويند که فردا مرا به زمين مي فرستي اما من به اين کوچکي و ناتواني چگونه مي توانم براي زندگي آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد از ميان فرشتگان بيشمارم يکي را براي تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و حامي و مراقب تو خواهد بود. کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اينجا در بهشت جز خنديدن و آواز و شادي کاري ندارم. خداوند لبخند زد: فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهي کرد و شاد خواهي بود. کودک ادامه داد : من چطور مي توانم بفهمم که مردم چه مي گويند در حالي که زبان آنها را نمي دانم؟ خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زيباترين وشيرين ترين واژه هايي راکه ممکن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد که چگونه صحبت کني. کودک با ناراحتي گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟ و خداوند براي اين سوال هم پاسخي داشت: فرشته ات دستهاي تو را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو مي آموزد که چگونه دعا کني . کودک سرش را برگرداند و پرسيد: شنيده ام در زمين انسانهاي بد هم زندگي مي کنند؛ چه کسي از من محافظت خواهد کرد. خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتي اگر به قيمت جانش هم تمام شود. کودک ادامه داد: اما من هميشه به اين دليل که نمي توانم تو را ببينم غمگين خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد، اگر چه من همشه در کنار تو هستم. در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهايي از زمين به گوش مي رسيد. کودک مي دانست که بزودي بايد سفر خود را آغاز کند. پس سوال آخر را به آرامي از خداوند پرسيد: خدايا، اگر بايد هم اکنون به دنيا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو. خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهميت ندارد ولي مي تواني او را مادر صدا کني ...

نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
nafas sh (1389/08/03 13:37:45)
khosh behale ounaeike madar daran man ke ta 4salegi fsghst in fereshte baham bodesh


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM