خدا
 
 
احمد بحرینی


تعداد بحث های ایجاد شده: 216
امتیاز بحث های ایجاد شده: 332

تعداد بازدید: 368
امتیاز بحث: 0

گزيده منطق الطير 1 ( دکتر الهي قمشه اي )
1389/07/21

خلاص? داستان منطق الطير و تفسير کوتاهي از هفت شهر عشق چنان است که مرغان جهان در مرغزار عالم مجمعي کردند و گفتند که اگر هيچ شهر از شهريار خالي نيست،پس ما را سرور و سلطان کيست؟. هدهد که در منقار خود کلمه جامعه و لطيف قدسي "بسم الله" ر حمل کرده و بدين سان شان هدايت مرغان با اوست، پيش مي آيد و اغاز سخن مي کند که سلطان شما سيمرغ است و در حريم قدس و قاف عزت جاي دارد و هر چند ازهم? مرغان  بي نياز است، همه را در عين عنايت نظر کرده و به کمند شوق در بند آورده است و همين جاذبه عشق او ست که ما را به گفت و گوي او مشغول کرده است.

پر و بال ما کمند عشق اوست

مو کشانش مي کشد تا کوي دوست                            مولانا

در حسن و ملاحت نامنتهاي او سخن نتوانم گفت جز آنکه، روزي بر فراز عالم به پرواز آمد و پري از بالهاي رنگينش در ولايت چين افتاد و نقاشان چين جمله مدهوش و حيران شدند.

مرغان را از اين داستان شور و شوقي در دل پديد مي آيد و همگي مشتاق ديدار سيمرغ و اماده پرواز به کوه قاف مي شوند، اما وقتي هدهد از مشکلات راه و منازل سهمگين آن سخن مي گويد خوف و هراسي در دلهاي پرندگان پديد مي ايد و هريک خود را به عذري معارف مي دارند.

 يکي چون بلبل پاي بند عشق گل است و آواز مي خواند که:

در سرم از عشق گل سودا بس است

زانکه مطلوبم گل رعنا بس است

يکي چون کبک سودا گر است و در کوه و دشت ، زرّ و گوهر مي جويد و مي گويد:

 عشق گوهر آتشي زد در دلم

بس بود اين آتش خوش حاصلم

يکي چون طاوس که به گناه همدستي در ورود مار به بهشت، از بهشت رانده شده و به غرور جمال از شکوه سيمرغ فارغ امده، مشتاق بازگشت به باغ جنان است و مي گويد:

کي بود سيمرغ را پرواي من

بس بود فردوس عالي جاي من

ديگري چون صعوه، دل به چاهي خوش کرده و خود را حقيرتر از آن مي بيند که راهي ديار سيمرغ شود، و بهانه مي اورد که:

در جهان او را طلبکاران بسي است

وصل او کي لايق چون من کسي است

در وصال او چو نتوانم رسيد

بر محالي راه نتوانم بريد


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
تاکنون نظری ارسال نگردیده است
  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM