|
تعداد بازدید:
359 |
امتیاز بحث:
1 |
|
|
معجزات امام زمان |
1389/05/04
|
|
1.حقّ پسرعموها مردي از سرزمين عراق، اموالي را به ناحية مقدسة صاحب الزمان(ع) رسانيد، پذيرفته نشد و به او گفته شد: أخرج حقَّ ولد عمِّك منه و هو أربعمائه درهم. حق پسر عموهايت را، كه 400 درهم است، از اين مال خارج كن. آن مرد، ملكي از عموزادگانش در دست داشت كه در آن شريك بودند و او حق آنها را نگه داشته بود. چون حساب كرد، حق عموزادگانش از آن مال همان چهارصد درهم بود، آن مقدار را بيرون كرد و بقيه را فرستاد، پذيرفته شد.1 2.شمشير فراموش شده علي بن محمد ميگويد: مردي از اهل «آبة» مالي را آورده بود كه به (ناحية مقدسه) برساند، اما يك شمشير را فراموش كرده بود. آنچه را همراه داشت، تقديم نمود، حضرت(ع) به او نوشتند: ما خبر السَّيف الَّذي نسيته؟ از شمشيري كه فراموش كردي چه خبر؟2 3. عزل خادم معصيت كار حسن بن حنشيف از پدرش نقل ميكند، كه حضرت قائم(ع) خدمتگزاراني را به مدينه فرستادند و همراه آنان، دو خادم نيز بودند [كه غلام نبودند، بلكه اجير شده بودند] و به خفيف هم، نامه نوشتند كه با آنها حركت كند. هنگامي كه فرستادگان به كوفه رسيدند، يكي از آن دو خادم شرابي مست كننده آشاميد. هنوز از كوفه بيرون نرفته بودند كه از سامرا توقيعي رسيد كه: الخادم الِّذي شرب المسكر و عزل عن الخدمة. خادمي كه شراب نوشيده، برگردانيده و از خدمت، معزول شود.3 4. پانصد درهمي كه بيست درهم كم داشت محمد بن شاذان نيشابوري ميگويد: پانصد درهم (از سهم امام) كه 20 درهم آن كم بود نزد من جمع شده بود. برايم ناگوار بود كه 500 درهمي را كه 20 درهمش كم است، بفرستم. لذا 20 درهم از مال خودم روي آن گذاشتم و نزد اسدي (نماينده حضرت(ع)) فرستادم ولي ننوشتم چقدر از خودم گذاشتهام؛ توقيعي برايم رسيدكه: و صلت خمسمائة درهم لك منها عشرون درهماً. پانصد درهمي كه بيست درهمش، از آن تو بود رسيد.4 5. دستبند قلابي علي بن محمد ميگويد: ابن عجمي، ثلث دارايي خود را نذر ناحية مقدسة حضرت صاحب(ع) نمود و سند آنرا نيز نوشت، ولي پيش از آنكه آن ثلث را خارج كند، بخشي از اموالش را به پسرش، ابي مقدام، داد اما كسي از آن آگاه نبود؛ توقيعي از جانب حضرت(ع) به او رسيد كه: فأين المال الّذي عزلته لأبي المقدام؟ [سهم نذر ما از] مالي كه براي ابي مقدام كنار گذاشتي چه شد؟5 6. نياز به كفن علي بن زياد صيمري به امام عصر(ع) نامهاي نوشت و تقاضاي كفني كرد، حضرت براي او مرقوم داشتند: إنَّك تحتاج إليه في سنة ثمانين. تو در سال 80 به آن احتياج پيدا ميكني. و او در سال 80 مرد و چند روز پيش از وفاتش، [كفن را] براي او فرستادند.6
7. دكانها به جاي قرض محمد بن هارون ميگويد: پانصد دينار از اموال حضرت(ع) (بابت سهم امام) به عهدة من بود، و من دست تنگ و ناراحت بودم، با خود گفتم: من دكانهايي دارم كه آنها را به 530 دينار خريدهام، [آنها را] به جاي 500 دينار متعلق به ناحيه مقدسه ميگذارم. و اين مطلب را حتي به زبان نياوردم. امام عصر(ع) به محمد بن جعفر طي نامهاي نوشتند كه: إقبض الحوانيت من محمّد بن هارون بالخمسمائة دينار الَّتي لنا عليه. به جاي پانصد ديناري كه از محمد بن هارون ميخواهيم، دكانها را از او بگير.7 8. كتمان نيابت به فرمان امام(ع) حسين بن حسن علوي ميگويد: مردي از نديمان «روزحسني» و مرد ديگري كه همراه او بود به او گفت: اينك او (يعني صاحب الزمان(ع)) اموال مردم را [به عنوان سهم حضرت(ع)] جمعآوري ميكند، و او وكلايي دارد، سپس وكلاي آن حضرت را كه در اطراف پراكنده بودند، نام برد، و اين خبر به گوش عبيدالله بن سليمان (وزير) رسيد؛ وزير همت گماشت تا وكلا را بگيرد. سلطان گفت: جستجو كنيد و ببينيد خود اين مرد [يعني امام عصر(ع)] كجاست، زيرا اين كار سختي است. عبيدالله بن سليمان گفت: وكلا را ميگيريم. سلطان گفت: نه، بلكه اشخاصي را كه نميشناسند بهعنوان جاسوسي با پول نزد وكلا ميفرستيم، هر كس از آنها پولي قبول كرد، او را ميگيريم. از جانب حضرت توقيعي صادر گرديد كه به همه وكلا دستور داده شود، از هيچكس چيزي نگيرند و از گرفتن سهم امام خودداري نمايند و خود را به ناداني بزنند. مردي ناشناس بهعنوان جاسوسي نزد محمد بن احمد [نايب امام(ع)] آمد و در خلوت به وي گفت: مالي همراه دارم كه ميخواهم آن را [به آن حضرت(ع)] برسانم. محمد گفت: اشتباه كردي، من از اين موضوع خبري ندارم. او مدام مهرباني و حيلهگري ميكرد و محمد
|
|
|
|
|
|
نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
|
|
تاکنون نظری ارسال نگردیده است
|
|
|
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM
|