|
تعداد بازدید:
486 |
امتیاز بحث:
1 |
|
|
دفتر يادبود |
1387/05/16
|
|
دوست عزيز سلام از اينكه به شهر پرستوها سري زدي ممنون. اگه دوست داشتي از خودت اينجا يادبودي بنويس .يادبودي كه فكر ميكني ماندگار هست و ديگري از خوندنش به شما آفرين ميگه.
اگر چيزي هم برا گفتن نداشتي اعلام وجودت هم يادبود خواهد بود.
|
|
|
|
|
|
نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
|
|
|
نجوا
(1387/11/09 10:23:19) |
الفباي زندگي
الف: اشتياق براي رسيدن به نهايت آرزوها
ب: بخشش براي تجلي روح و صيقل جسم
پ: پوياپي براي پيوستن به خروش حيات
ت: تدبير براي ديدن افق فرداها
ث: ثبات براي ايستادن در برابر باز دارند ه ها
ج: جسارت براي ادامه زيستن
چ: چاره انديشي براي يافتن راهي در گرداب اشتباه
ح: حق شناسي براي تزكيه نفس
خ: خودداري براي تمرين استقامت
د: دور انديشي براي تحول تاريخ
ذ: ذكر گوپي براي اخلاص عمل
ر: رضايت مندي براي احساس شعف
ز: زيركي براي مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بيني براي شكافتن عمق درد ها
س: سخاوت براي گشايش كار ها
ش: شايستگي براي لبريز شدن در اوج
ص: صداقت براي بقاي دوستي
ض: ضمانت براي پايبندي به عهد
ط: طا قت براي تحمل شكست ظ: ظرافت براي ديدن حقيقت پوشيده در صدف
ع: عطوفت براي غنچه نشكفته باورها
غ: غيرت براي بقاي انسانيت
ف: فداكاري براي قلب هاي درد مند
ق: قدر شناسي براي گفتن ناگفته هاي دل
ك: كرامت براي نگاهي از سر عشق
گ: گذشت براي پالايش احساس
ل: لياقت براي تحقق اميد ها
م: محبت براي نگاه معصوم يك كودك
ن: نكته بيني براي ديدن ناديده ها
و: واقع گرايي براي دستيابي به كنه هستي
ه: هدفمندي براي تبلور خواسته ها
ي: يك رنگي براي گريز از تجربه دردهاي مشترك
|
|
|
|
|
نجوا
(1387/11/09 10:18:38) |
استادي درشروع کلاس درس، ليواني پر از آب به دست گرفت،آن را بالا گرفت تا
همه ببينند. بعد از شاگردانش پرسيد:به نظر شما وزن اين ليوان چقدراست؟
شاگردي گفت: پنجاه گرم، ديگري گفت: صد گرم، و آن يکي گفت:صدوپنجاه گرم.
استاد گفت:من هم بدونِ وزن کردن، نميدانم دقيقاً وزن اين ليوان چقدراست.
اما سؤال من اين است، اگر من اين ليوان آب راچند دقيقه همينطور نگه دارم،
چه اتفاق خواهد افتاد؟شاگردان گفتند: هيچ اتفاقي نميافتد. استاد پرسيد:
خوب، اگر يک ساعت همينطور نگه دارم چه اتفاقي ميافتد؟ يکي از شاگردان
گفت: دستتان درد ميگيرد. استاد گفت:حق باتوست، حالا اگر يک روز تمام آن
را نگه دارم چه ميشود؟شاگرد ديگري گفت: عضلات دستتان به شدت تحت فشار
قرار ميگيرند،بيحس يا فلج ميشوند وکارتان به بيمارستان خواهد کشيد.
همه شاگردان خنديدند!استاد گفت: بسيارخوب، ولي آيا دراين مدت وزنِ ليوان
تغييري کرده است؟شاگردان جواب دادند: خير. استاد گفت:پس چه چيزي باعث درد
و فشار روي عضلات ميشود؟ در عوض من چه بايد بکنم؟ شاگردان گيج شده
بودند،يکي از آنها گفت: ليوان را زمين بگذاريد. استاد گفت: دقيقاً، مشکلات
زندگي هم همين است. اگر آنها را چنددقيقه در ذهنتان نگه داريد اشکالي
ندارد. اگر مدتي طولانيتري به آنها فکر کنيد، به درد خواهند آمد. اگر
بيشتر از آن نگهشان داريد،فلجتان خواهد کرد و ديگر قادر به انجام کاري
نخواهيد بود. فکر کردن به مشکلات زندگي مهم است، اما مهمتر آن است که
درپايان هر روز و پيش از خواب، همه آنها را زمين بگذاريد.به اين ترتيب
تحت فشار قرار نميگيريد.هر روز صبح سرحال و قوي بيدار ميشويد و قادر
خواهيد بود از عهده هر مسئلهاي که برايتان پيش ميآيد، برآييد.
پس دوستان، همين الآن ليوانهايتان را زمين بگذاريد و زندگي کنيد
|
|
|
|
|
|
|
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM
|