علي ابراهيمي


تعداد بحث های ایجاد شده: 19
امتیاز بحث های ایجاد شده: 109

تعداد بازدید: 6593
امتیاز بحث: 9

:": داستان کوتاه خفن :":«نخوني ضرر کردي!»
1389/04/14



اين داستان رو دوستم برام تعريف کرده و قسم ميخورد که واقعيه:



دوستم تعريف ميکرد که يک شب موقع برگشتن از ده پدري تو شمال طرف اردبيل،
جاي اينکه از جاده اصلي بياد، ياد باباش افتاده که مي گفت 
جاده قديمي با صفا تره و از وسط جنگل رد ميشه!
اينطوري تعريف ميکنه:
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پيچيدم تو خاکي
20
   کيلومتر از جاده دور شده بودم که يهو
ماشينم خاموش شد و هرکاري کردم روشن نميشد.
وسط جنگل، داره شب ميشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بيرون يکمي با موتور ور رفتم ديدم نه ميبينم، 
نه از موتور ماشين سر در ميارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکي رو کرفتم و مسيرم رو ادامه دادم.
ديگه بارون حسابي تند شده بود.
با يه صدايي برگشتم، ديدم يه ماشين خيلي آرام وبي صدا بغل دستم وايساد.

نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
ونوس ؟؟؟ (1389/04/18 15:0:42)
 ميگن مردها خيلي ترسو هستن پس دروغ نيست


علي ابراهيمي (1389/04/18 2:9:38)

ghabele shomaro nadash



maryam ... (1389/04/15 23:25:48)

خيلي خيلي با مزه بود

اي ول باحال بود



علي اکبری (1389/04/15 18:16:26)

 خيلي باحال بود علي جووووووون

ولي منم با فرز موافقم D-S



summer girl ... (1389/04/15 8:57:23)
خيلي باحال بود


BehNaz Jo0n (1389/04/14 23:5:34)
واي چه با مزه بود مرسي


سوشــيانت ... (1389/04/14 21:35:53)
جالب بود هرچند که باور کردنش يک کم سخته ولي با توجه به محل وقوعش قابل هضمه


مريم 000 (1389/04/14 18:58:25)

مرسي خيلي جالب بود علي جان

+



امير پیروزان (1389/04/14 16:23:54)
mer30 kheyli jaleb boooood


احسان . (1389/04/14 15:33:46)

جالب بود و.......خنده دار

 آقو رمتالو دعوت کنيد بياد به طور تخصصي در مورد اين اين اتفاقه صحبت کنه و نظر کارشناسيشو در مورد مکاني که اين اتفاقه افتاده بگه !!



 1 2  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM