اينکه باعث شه اينجوري نرم
خط و نقطه
با چشمان بي فروغ خواست فروغ زمانه شود
در روزگار بي خبري از سها و آب به دنبال سهراب بود
و در تزلزل خاطره ها حافظ را صدا مي کرد
چقدر ساده بود و بي خط و نقطه ؟؟
!!
حرفهايش لبريز تکرار بود
دهانش بوي توان مي داد
دريچه ذهنش به اندازه راديکال تنگ بود
و نهايت افکارش به جذر صفر هم نمي رسيد
زير مجموعه تهي بود
آئينه را ورق مي زد و ساعت را دوره مي کرد
چقدر ساده بود و بي خط و نقطه ؟
!
چقدر ساده رفت، بي خط و نقطه
!