ط ن ظ
 
 
vahid x

رتبه کاربر: کاربر مسدود شده
تعداد بحث های ایجاد شده: 48
امتیاز بحث های ایجاد شده: 337

تعداد بازدید: 519
امتیاز بحث: 8

خر عاشق!
1389/01/26

خر عاشق
خري آمد به سوي مادر خويش
بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش
برو امشب برايم خواستگاري
اگر تو بچه ات را دوست داري
خر مادر بگفتا اي پسر جان
تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بين اين همه خرهاي خوشگل
يکي را کن نشان چون نيست مشکل
خرک از شادماني جفتکي زد
کمي عرعر نمود و پشتکي زد
بگفت مادر به قربان نگاهت
به قربان دو چشمان سياهت
خر همسايه را عاشق شدم من
به زيبايي نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن
برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خريدند پاي عقدش
يه افسار طلا با پول نقدش
خريداري نمودند يک طويله
همانطوري که رسم است در قبيله
خر عاقد کتاب خود گشاييد
وصال عقد ايشان را نماييد
دوشيزه خر خانم آيا رضايي
به عقد ايشان در نماييد
يکي از حاضرين گفتا به خنده
عروس خانم به گل چيدن برفته
براي بار سوم خر بپرسيد
که خر خانم سرش يکباره جنبيد
خران عرعر کنان شادي نمودند
به يونجه کام خود شيرين نمودند
به اميد خوشي و شادماني
براي اين دو خر در زندگاني

نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
sahar (1389/01/27 18:49:52)

آخي يادش بخير .....

اين شعرو دوره دبيرستان با بچه ها ميخونديم . هي روزگار چفد زود گذشت



 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM