تعداد بحث های ایجاد شده: 52 امتیاز بحث های ایجاد شده: 154
الهي به مستان جام شهود
به عقل آفرينان بزم وجود
به آنان که بي باده مست آمدند
ننوشيده مي مي پرست آمدند
دلم مجمر آتش طور کن
گلم ساغر آب انگور کن
به ساغر کشان شراب ازل
به ميخاره گان مي لم يزل
به عشقي که شد از ازل آشکار
به حسني که شد عشق را پرده دار
در اين حال مستي صفا کردم
تو را اي خدا من صدا کردم
از اين روزگاري که من ديده ام
چه شبها خدايا خدا کردم
نهادم سر سجده بر خاکت
به درگاهت امشب دعا کردم
شرار عمر فاني من
طلوع جاودان تويي تو
نشان ناتواني من
توان بي نشان تو يي تو
تو شور عشقم داده اي
مرا تو رسوا کرده اي
بکوي اهل دل مرا
تو مست و شيدا کرده اي
کجا روم که چاره ساز اي خدا تويي
نياز هر چه بي نياز اي خدا تويي...
ننوشيده مي مي پرست آمدند+