اهواز
 
 
وحيد فارغی

رتبه کاربر: پلیس سایت
تعداد بحث های ایجاد شده: 115
امتیاز بحث های ایجاد شده: 261

تعداد بازدید: 456
امتیاز بحث: 2

نامه دانيال به پدرش
1388/12/27

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک پاکت هم به روي بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترين پيش داوري هاي ذهني پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :

پدر عزيزم،
با اندوه و افسوس فراوان برايت مي نويسم. من مجبور بودم با دوست دختر جديدم فرار کنم، چون مي خواستم جلوي يک رويارويي با مادر و تو رو بگيرم. من احساسات واقعي رو با مليسا پيدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما مي دونستم که تو اون رو نخواهي پذيرفت، به خاطر تيزبيني هاش، خالکوبي هاش ، لباسهاي تنگ موتور سواريش و به خاطر اينکه سنش از من خيلي بيشتره. اما فقط احساسات نيست، پدر. اون حامله است.مليسا به من گفت ما مي تونيم شاد و خوشبخت بشيم. اون يک تريلي توي جنگل داره و کُلي هيزم براي تمام زمستون. ما يک رؤياي مشترک داريم براي داشتن تعداد زيادي بچه. مليسا چشمان من رو به روي حقيقت باز کرد که ماريجوانا واقعاً به کسي صدمه نمي زنه. ما اون رو براي خودمون مي کاريم، و براي تجارت با کمک آدماي ديگه اي که توي مزرعه هستن، براي تمام کوکائينها و اکستازيهايي که مي خوايم. در ضمن، دعا مي کنيم که علم بتونه درماني براي ايدز پيدا کنه، و مليسا بهتر بشه. اون لياقتش رو داره. نگران نباش پدر، من ?? سالمه، و مي دونم چطور از خودم مراقبت کنم. يک روز، مطمئنم که براي ديدارتون بر مي گرديم، اونوقت تو مي توني نوه هاي زيادت رو ببيني.
با عشق،
پسرت،
دانيال

پاورقي : پدر، هيچ کدوم از جريانات بالا واقعي نيست، من بالا هستم تو خونه مهدي. فقط مي خواستم بهت يادآوري کنم که در دنيا چيزهاي بدتري هم هست نسبت به اعلام نتايج دانشگاه که روي ميزمه. دوسِت دارم! هروقت براي اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن


 منبع : وبلاگ خودم               

( شوق زندگي ) ديوانه از قفس پريد.

کليک کنيد


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
vahid x (1389/01/16 15:54:27)
ba in namei ke be pedarash neveshte omran khone amn bashe,omad behtaresh kone badtaresh kard


sahar (1389/01/16 13:40:44)


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM