جـــولـى ـ


تعداد بحث های ایجاد شده: 192
امتیاز بحث های ایجاد شده: 0

تعداد بازدید: 2001
امتیاز بحث: 2

زيباترين شعرهاي عاشقانه
1388/12/07

اين بحث به اين خواست آغاز ميشه که همه ي شما درش نقش داشته باشيد
پس هر زمان شعري خوانديد که توانستيد عاشقانه بخوانيدش ما را نيز در حستان سهيم کنيد... 
 * از قرار دادن متن ترانه هاي معاصر يا قديم در اين تاپيك خودداري بفرماييد 
*نام شاعر در انتهاي شعردر صورت امكان ذكر بشه ..

 از توجه شما سپاسگذارم.
جولي

نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
جـــولـى ـ (1388/12/11 10:45:31)
لالالالا گل مريم
لالالالا پر دردم

لالالالا گل پونه
دلم غمگين ، پرخونه

لالالالا ، لالالالا
تويي ليلي منم مجنون
لالالالا ، تن خستم
نداره بي تو حتي جون

لالالالا ، مثل ابري
بدون تو ، مي بارم
لالالالا توئي ماهه
سكوت سرد ، شب تارم

لالالالا گل بارون
بخواب ساكت ، بخواب آروم

لالايي كن كه بيدارم
به دل هزار غم دارم


جـــولـى ـ (1388/12/09 16:48:51)
گوزلرين آچ بير گئجه تا من گوروم ميخانه ني

دونياني ترك ايلييپ من دولدوروم پيمانه ني

بي وفا اولسا نيگاري بير كسين بيچاره دير

بولبولون حالين دوشونمز گول، دئمه افسانه ني

اوت توتار عشقين يولوندا جان ورر بيچاره شمع

اما عاشيق سويليرهر كيم گوره پروانه ني

قانلي كونلوم گوزليير يول تا سنه قوربان اولا

گل بو هيجراندان خراب ائتمه داها كاشانه ني

هر كونول الدن وره يارين او بير ويرانه دير

بير نظريار ائلسه آباد ائدر ويرانه ني

گر مني چكسن دارا اولدورسن الدن توتمارام

اولدور نده اوپ محبتدن دل ديوانه ني

عاشيقه بير گون دئديم ترك ائله او ياري ، دئدي

بيلميسن عشق آتشي له يانديريپ غمخانه ني؟

هاميني ترک ائلرم هر کيمسه واردير دونيادا

اما من ترك ائدمنم او ساقي دوردانه ني

سنده گل ترک ائله مسجيد تا گئدخ ميخانه يه

توبه ائد ،سن محرم اول اوپ ديلبر جانانه ني

سونرا گل با هم "وفا" جاندان اولاخ قوربان اونا

آغلاياخ شايد اشيدسين گريه ي مستانه ني

ترجمه:
چشمانت را باز کن تا من ببينم يک شبي ميخانه را

ترک دنيا کرده اي من پر کنم پيمانه را

بي وفا گردد نگارت بيچاره بي ک بگويد

حال بلبل نمي افتد به گل کنار افسانه است

آتش گرفت در راه عشق جان دهد بيچاره شمع

عاشقش گشته هر که ديده پروانه را

از فراقت گل ها پژمردند در اين خانه


جـــولـى ـ (1388/12/08 11:37:13)
دوست دارم شمع باشم

تا بسوزم در شب پروانه ها

بهر تنهايي و اندوه دل آلاله ها

بلکه تسکيني دهم

درد دلاي خسته را

دوست دارم اشک باشم

تا شوم جاري به روي گونه ها

بلکه تسکيني دهم

اندوه مرد شبزده، آواره را

دوست دارم ...


حسين (1388/12/08 8:41:17)

لحظه ديدار نزديك است .

باز من ديوانه ام، مستم .

باز مي لرزد، دلم، دستم .

باز گويي در جهان ديگري هستم .

هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !

هاي ! نپريشي صفاي زلفم را، دست!

آبرويم را نريزي، دل !

- اي نخورده مست -

لحظه ديدار نزديك است .

***

 

 

مهدي اخوان ثالث



جـــولـى ـ (1388/12/07 16:49:49)
تو چه مي داني که در چشم مني ؟!
با نگاهت قلبم آتش مي زني
تو چه مي داني که همچون اخگري
بر حضور شعرم آتش افکني
راه ِ رفتن تا حرارت هاي تن
با دودستان حريرت برکَني
بي همانند و پر از اسم غرور
شمع و نور و پرتو هر روزني


احمد بحرینی (1388/12/07 12:3:57)
وقتي گريبان عدم
با دست خلقت مي دريد
وقتي ابد چشم تو را
پيش از ازل مي آفريد
وقتي زمين ناز تو را
در آسمانها مي کشيد
وقتي عطش طعم تو را
با اشکهايم مي چشيد
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود ونه دلي
چيزي نمي دانم از اين
ديوانگي و عاقلي
يک آن شد اين عاشق شدن
دنيا همان يک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتي که من عاشق شدم
شيطان به نامم سجده کرد
آدم زميني تر شد و
عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو
نه آتشي و نه گلي
چيزي نمي دانم از اين
ديوانگي و عاقلي


احمد بحرینی (1388/12/07 11:58:46)

گفت تا آخرش با تو ميمانم

گفتم آخرش کجاست؟

گفت آخر دنياست....

گفتم آخر دنيا کجاست؟

گفت از نگاهم پيداست...

گفتم نگاه تو، رو به کجاست؟

گفت نگاهم رو به پايان زندگيست...

گفتم پايان زندگي کجاست؟

گفت لحظه اي که از عشقت ميميرم!





احمد بحرینی (1388/12/07 11:57:58)

آنچه لبخند بر لبانم نشاند ديدن تو بود

و آنچه اشك در چشمانم نشاند نبودن تو بود

نگاه كردنم نشانه جستجو كردن تو

و فرار كردنم از دلها نشانه خواستن تو بود



نرگس ... (1388/12/07 11:52:41)
اين روزها........

تکه هاي ابرهاي دلتنگي در آسمانم مي بارند

نياز به دست تو دارم که آنها را کنار بزني

آهسته بگو....

آهسته تر از هميشه...........

 ميداني که سيب دلم با کلام تو ميرسد؟

+



جـــولـى ـ (1388/12/07 11:17:40)
اکنون کجايي اي خود ديگر من؟
ايا در اين سکوت شب بيداري؟
بگذار نسيم پاک
تپش و مهرباني جاودانه ي قلبم را به تو برساند.
کجايي اي ستاره زيباي من؟
تيرگي زندگي مرا در اغوش کشيده
و اندوه بر من چيره گشته است.
لبخندي در فضا بزن؛ که خواهد رسيد و مرا جاني دوباره خواهد داد!
از انفاس خود عطري در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد!
کجايي اي محبوب من؟
اه ؛ چه بزرگ است عشق!
و چه بي مقدارم من!


جبران خليل جبران


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM