حسين


تعداد بحث های ایجاد شده: 8
امتیاز بحث های ایجاد شده: 38

تعداد بازدید: 618
امتیاز بحث: 4

عاشقي جرم قشنگيست به انکار مکوش
1388/12/06

عاشقي جرم قشنگيست به انکار مکوش



اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم
چند وقتي است که
هر شب به تو مي انديشم

به تو آري به تو يعني به همان منظر دور
به همان
سبز صميمي ، به همان باغ بلور

به همان سايه ، همان وهم ، همان تصويري
که
سراغش ز غزلهاي خودم ميگيري ؛

به تبسم ، به تکلف ، به دل آرايي تو
...
به
خموشي ، به تماشا ، به شکيبايي تو

به نفسهاي تو در سايه سنگين سکوت
به
سخنهاي تو با لهجه شيرين سکوت

به همان زل زدن از فاصله دور به هم
يعني آن
شيوه فهماندن منظور به هم

شبحي چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسي
ورد زبانم شده است

در من انگار کسي در پي انکار من است
يک نفر مثل خودم
عاشق ديدار من است

يک نفر سبز ، چنان سبز ، که از سرسبزيش
ميتوان پل زد
از احساس خدا تا دل خويش

رعشه اي چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم
کسي ورد زبانم شده است ...

آي بي رنگ تر از آينه يک لحظه بايست ؛
راستي
اين شبح هر شبه تصوير تو نيست؟

اگر اين حادثه هر شبه تصوير تو نيست ؛
پس
چرا رنگ تو با آينه اين قدر يکي است؟

حتم دارم که تويي آن شبح آينه پوش
...
عاشقي جرم قشنگي است به انکار مکوش

آري آن سايه که شب آفت جانم شده
بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
...

اينک از پشت دل آينه پيدا شده
است
و تماشاگه اين خيل تماشا شده است؛

آن الفباي دبستاني دلخواه تويي
...
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تويي


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
سارا ف (1389/03/31 17:39:58)

پل زد از احساس خدا تا دل خويش

با اين تكه خيلي حال كردم



شيدا شیرازی (1389/03/31 17:34:59)
در من انگار کسي در پي انکار من است
يک نفر مثل خودم عاشق ديدار من است


جـــولـى ـ (1388/12/06 21:1:5)
آري آن سايه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
...++


?مريم? (1388/12/06 13:10:27)
جمع عاشقا انگار جمعه 


الهام اسماعیلی (1388/12/06 11:40:42)


مهسا. گلي (1388/12/06 11:30:13)
در من انگار کسي در پي انکار من است
يک نفر مثل خودم
عاشق ديدار من است


sahar (1388/12/06 10:18:18)
آخي چه خوشکل بود مرسي


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM