جـــولـى ـ


تعداد بحث های ایجاد شده: 192
امتیاز بحث های ایجاد شده: 0

تعداد بازدید: 540
امتیاز بحث: 1

عشق خودرا از من دريغ مدار
1388/11/13

هزاران بار شنيدم که گفته اي : من عشقني ، عشقته
و من جان خويش بر کف گرفته ام که تقديم آستانت کنم ،
اگر چه مي دانم روح ِ زيبايي در اين کالبد نيست ،
گفته اي که : هر که را که تو عاشقش شوي ،
به جوار خويش مي بري ،
اما تو خود مي داني که من پَر ِ پرواز ندارم
از خاکي که در هم آميختي ،
و از کوزه اي که برون تراويد ،
همه ي رشحات اندرونم ،
به تابشي از وجود،
اي ذي جود
اي قديمي که به هر حادثي ، محيطي
چه مي دانم کيستي ، کجايي ، چيستي ؟!
هرچه هستي ، بي هيچ گمان همه ي وجودم را احاطه کرده اي ،
بوييدن شميم تو مي دانم که کار کسي چون من نيست ،
همه ي پهنه ي صبا را از سبا تا سما ،
به گل بوته هاي رنگ و وارنگ پوشانيده اي ،
همه ي فرشتگان را خوانده اي ،
صور را پيش از آن که تن چون مني بي مقدار
به سامان حضور از توفان فراخوان تو رسد ، به گوش جان
نواخته اي ،
زر را دنيايي نهادي تا بگويمت تو خدايي
و ذروه ي آفاق را به سپهر کشانيدي تا بخواهمت
اي خدا ي کمال و جمال

نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
نيايش رها (1388/11/14 10:2:22)
هرچه هستي ، بي هيچ گمان همه ي وجودم را احاطه کرده اي..........
+


?... آيگين...? شکیبا (1388/11/14 1:13:17)

گفته اي که : هر که را که تو عاشقش شوي ،
به جوار خويش مي بري ،
اما تو خود مي داني که من پَر ِ پرواز ندارم

امتياز هم دادم



 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM