ط ن ظ
 
 
tara moz


تعداد بحث های ایجاد شده: 27
امتیاز بحث های ایجاد شده: 12

تعداد بازدید: 369
امتیاز بحث: 1

سنگ صدم و هروله ي هرزگان بر عالميان!
1388/11/07

منبع: وبلاگ فاطيما (طرح حمايت از دختران فراري): http://jeafatima.blogfa.com/

من کي هستم؟


من« دوشيزه مکرمه» هستم،

وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و  همزمان قند توي دلم آب مي شود


من «مرحومه مغفوره» هستم،

وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم .


من «والده مکرمه» هستم،

وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي  خودشيريني 20 آگهي تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ مي کنند .


من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم،

وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش  البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه  شهر به چاپ مي رساند.


من «زوجه» هستم،

وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه فقط بيست و پنج هزار تومان ، بدهد


من «سرپرست خانوار» هستم،

وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.


من «خوشگله» هستم،

وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.


من «مجيد» هستم،

وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.


من «ضعيفه» هستم،

وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.


من «مامي» هستم،

وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند.


من «مادر» هستم،

وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.


من «زنيکه» هستم،

وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي شنود.


من «ماماني» هستم،

وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.


من «ننه» هستم،

وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم و نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.


من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم،

وقتي شوهرم آروغ هاي بودار مي زند و کمربندش را روي شکم برآمده اش جابه جا مي کند.


من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي ، عزيزم،عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.


من در فريادهاي شبانه شوهرم، وقتي دير به خانه مي آيد، چند تار موي زنانه روي يقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي دهد، «سليطه» هستم.


من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.

مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند

 

 " بلقيس سليماني"

 

 

 

اين نوشته طنز تلخي داشت

طنزي که ايده اي شد براي نوشتن

 


و شايد روزي من فاطمه باشم که پدرم در سن ?? سالگي مرا به مردي ?? ساله ميفروشد و همان پدر وقتي که از چنگ مردي که سالها تحملش کردم و اعتياد را مهريه ام کرد مي گريزم ديگر مرا نمي پذيرد .

شايد روزي من نرگس باشم

شايد رويا

شا


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
ahura persia (1388/11/07 20:26:9)
 طنز نبود بيشتر اشک ادمو در مي اورد


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM