مهدي بيات


تعداد بحث های ایجاد شده: 471
امتیاز بحث های ایجاد شده: 1024

تعداد بازدید: 616
امتیاز بحث: 9

خاتراط 2 (بخونين جالبه)
1388/07/26

همي يادم آيد ز عهد صغر!






خاتراط 2




چند روز پيش داشتم يه وسيله اي رو از برق ميکشيدم دستم خورد به اون 2 شاخه ي فلزيش و براي دومين بار در زندگي برق رو لمس کردم!احساس لرزش بود و بعد براي چند دقيقه پوستم لمس شد...!قبلا" هم واسم همچين چيزي پيش اومده بود ولي اون دفعه ديگه واقعا" منو برق گرفت!فکر کنم کلاس اول دوم دبستان بودم که اين چراغ خواب هاي عروسکي در اومده بود...يه عروسک بود که زيرش لامپ بود و اين لامپهاش خيلي ظريف بودن و اگه زياد تکون ميخورد تنگستنش پاره ميشد(تنگستن همون رشته ي فلزي رو ميگم که وسط لامپ و فرفريه!)...خلاصه اون لامپه خراب شده بود و من ميخواستم درستش کنم مثلا"!لامپو جدا کردم بعد انگشتمو داخل اون جاي لامپ بردم!که احساس کردم خشک شدم!هنوزم يادمه چه احساس وحشتناکي بود...ميخواستم دستمو در بيارم ولي همه ي مفاصلم انگاري خشک بود حتي نميتونستم جيغ بزنم!!که آخر يهويي کشيدم به زور دستم رو بيرون ...که تا چند دقيقه هنوز تو شک بودم!البته از ترس اينکه دعوام نکنن قضيه رو به هيشکي نگفتم!باورکنين من اون زمان ها هم عقل داشتم!!ولي بيشتر از اون حس کنجکاوي داشتم متاسفانه!




زياد قبل از مدرسه رفتن يادم نمياد...فقط همينو ميگم که طعم همه چيز رو ميدونستم از مورچه ي داخل خونه تا کرم تو حياط!(فکر کرده بودم ماکارونيه!َاه َاه چه بچه ي چندشي!!)بعد که مدرسه رفتم از همون عنفوان ابرازعلاقه ي شديدي به خودنويس ميکردم... به نظرم استفاده از خودنويس و پر خيلي علامت فرهيختگي بود!پر رو که امتحان کرده بودم و نمي شد حتي يه کلمه هم باهاش نوشت!بعد هم سر خود نويس ماجرا ها داشتم!!خيلي سعي مينمودم که از جوهر پرش کنم و آثار اين تلاش هم روي فرش اتاق ثبت شد و اين اون زمان بزرگترين معضل زندگيم بود!(هنوزم ياد نگرفتم البته !نميدونم اين جوهره که ميره بالا بعد کجا ميره که ديگه پايين نمياد و نمي نويسه!ولي امتحان کردم محکم که تکون ميدي ميريزه رو درو ديوار!!)




يادمه 4ام يا 5ام دبستان بودم که درس سوختن و اين چيزا داشتيم!از افتخاراتمه که اون زمان بدون دوست ناباب به سمت کبريت کشيده شدم!روزي يکي دوبسته دود ميکردم!خيلي سوختن وسيله ها منو جلب ميکرد رنگشون و نفحاتشون مخصوصا"!تا اينکه يه روز از سر بد شانسي کبريت افتاد رو فرش اتاقمو به سرعت فرآيند سوختن ادامه يافت!البته من خودم ميتونستم ادفاع حريق کنم اا!ولي نميدونم از کجا مامان اينا به سرعت اومدن و بسيار تشويقات لازم رو به جا آوردن!




من از همون نو جواني خيلي به آقاي اديسون ارادت داشتم اصلا" اين برق و وسيله هاي برقي منو بدجور به سمت خودشون ميکشن!راهنمايي بودم يادمه تازه فهميده بودم الکتروليز چيه!و اينکه از الکترو ليز آب اکسيژن وهيدروژن توليد ميشه...به نيت اينکه هواي اتاق رو عوض کنم و از اکسيژن لبريز شه!رفتم يه کاسه آب برداشتم و 2تا سيم (شايد دوستان بگن سيم از کجا آوردي که بايد بگم تو خونه ي ما از اين چيزا زياده چون بابام هم به اديسون عزيز ارادت ويژه داره!) دو تا سيم رو داخل پريز برق کردمدر حالي که يه سرشون هم تو کاسه بود!!ولي اين دفعه خدا رحم نمود و فيوز پريد!البته چون اون موقع نميدونستم تا آب يون نداشته باشه الکتروليز نميشه آب خالي تو کاسه ريخته بودم... اگه فيوز نميپريد هم چون آب خالي جريان رو عبور نميده منو برق نميگرفت!




البته کار درست حسابي هم ازم بر مياد!هميشه که همه چيزو داغون نميکردم!ميدونين!؟ از کودکي بزرگترين عشقم به رشته ي نجوم بود ولي هيچوقت منو جدي نگرفتن!راهنمايي بودم که يه اسطرلاب ساختم!البته دقت خيلي پاييني داشت و آخرش هم نفهميدم به چه دردي ميخوره مثل


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
فرهـــــــاد ... (1388/12/07 18:32:54)

واويلا



?... آيگين...? شکیبا (1388/11/25 15:32:43)


سانتا .... (1388/11/16 11:16:2)

خداييش بهتهن نمياد وروجک باشيد .به مادرتون خسته نباشيد ميگم



نرگس ... (1388/11/16 10:40:34)

آرههههههههههههههههههههههههههههههههههه؟

+

 



دانش امیری (1388/11/16 8:23:26)
اگر هنوز به اديسون ارادت داري بيا تا طعم 400 ولت برقو بهت بدم
چون خودم روزي 10 بار يا بيشتر طعمش را ميچشم گفتم شما هم امتحاني بکنيد


سارا ف (1388/08/10 17:46:35)
are?!!! enghad shetunid?


نجوا (1388/08/07 11:17:24)
جالب بود ولي خودمونيما خيلي کنجکاو و شيطون بوديا


يلدا (1388/08/06 16:38:39)

واي واي واي نگا چه مظلوم نشسته عکس گرفته همه ي شيطونيهاش رو زير پوستش قايم کرده.

هنوز بقيش رو هم رو نکرده

عجيبه با اين همه شيطوني تا حالا زنده مونديا

 

 



zahra (1388/08/06 11:6:55)

طعم همه چيز رو ميدونستم از مورچه ي داخل خونه تا کرم تو حياط!(فکر کرده بودم ماکارونيه!َاه َاه چه بچه ي چندشي!!)


بابا باور نکنين ، دوروغ ميگههههههههههههههههههههههههه


اين مهدي که ما ديديم طعم هوا هم نچشيده چه برسه به کرم



مهدي بيات (1388/08/04 15:13:26)


 1 2  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM