قشقايي منسوب به قشقا برگرفته از لغت قاشقا (تركي آذربايجاني) به معني جسور و قاشقه (تركي جغتايي) به معني چارپايي (مخصوصاً اسبي) كه در پيشانياش علامتي سفيد دارد. ايلي است ساكن فارس كه به زبان تركي تكلم ميكنند. اصل آنان از تركمانان دشت قبچاق است و بعد به نواحي بين هندوستان و سيستان آمده، از آنجا به عراق راه يافتهاند و آخرالامر در فارس متوطن شدهاند.
قشقايي يکي از ايلات بزرگ ترک ايران است و ازايلهاي بزرگ ايران از لحاظ جمعيت به شمار ميرود. زبان قشقاييها ترکي قشقائي است که درصدزيادي واژگان فارسي دارد. قشقاييها شيعه جعفري هستند و به آداب و رسوم خود علاقهمندند. مرکز اصلي اين ايل فارس است. قشقاييها در دورههاي مختلف بهتدريج به اين سرزمين کوچيده و در آن ساکن شدهاند. عشاير ترکزبان در سراسر ايران پراکندهاند. استقرار ايلات ترک در مناطق گوناگون ايران در دوران سلجوقيان، مغولان، تيموريان و صفويه شدت يافتهاست. پارهاي از مورخان مسکن اصلي ايل قشقايي را آذربايجان و تبريز ميدانند, ترانههاي فولکوريک قشقاييها هم اين نظر را تأئيد ميکند.
جمعيت ايل قشقائي نزديک به ????????? يک ميليون و پانصدهزارنفر است.
کوچ قشقاييها
قشقائيها سه تا چهار ماه از سال را کوچ ميکنند و بقيه سال را در ييلاق و قشلاق ميگذرانند. و به همين جهت به آنها«قشقايي بادي» ميگويند. عده بسيار کمي از قشقاييها نيز بهتازگي دهنشين شده، به کشاورزي و باغداري مشغولند و در دهات براي خود خانه ساختهاند. اين دسته را«قشقايي خاکي» مينامند. قشقاييهاي بادي بيشتر به دامپروري و گله داري ميپردازند؛ به همين جهت براي رسيدن به چراگاه پيوسته کوچ ميکنند. قشقاييهاي بادي بجز دامداري، در ييلاق و قشلاق به کشت و زرع نيز ميپردازند. اين ايل در ييلاق با بختياريها و در قشلاق با ايلهاي بوير احمدي، خمسه، ممسني مجاورند. قشقاييها دائماً ميان سرزمينهاي سردسير (ييلاق) سميرم شش ناحيه، دامنه کوه دنا، سرحد چهاردانگه، کام فيروز، کاکان و پيرامون شهرهاي آباده، شهرضا، اردکان، کوه مرّهَ تا سرزمينهاي گرمسير (قشلاق) کرانههاي خليج فارس و پيرامون بهبهان، ماهور ميلاتي، کازرون، فراش بند، قير، کازرين، خنج، افزر، خشت، فيروزآباد، خواجهاي، دشتي و دشتستان براي رفتن به ييلاق و قشلاق کوچ ميكنند و چنانکه ياد شد، معمولاً چادرنشينند.
چادر
نام مسکن عشاير آلاچيق است که از دو بخش تشکيل ميشود: بخش بالايي چادر (سقف آن) سياهچادر نام دارد و از موي بز بافته ميشود. بخش ديگر ديواره جانبي است که چيق (يا چيت) نام دارد و از ترکيب ني و موي بز ساخته ميشود.
چادرهاي ايلي را که «بوهون» خوانده ميشود، از موي بز و به رنگ سياه ميبافند. اين چادرها به شکل مستطيل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتفهاي اطراف چادر، تيرکها، چند قطعه«کمَّج» يا«کمجِّه»، بندها، ميخهاي بلند چوبي، ميخهاي کوچک چوبي که به نام «شيش» خوانده ميشود و لفاف يا «چيق» يا«ني چي» اطراف چادر تشکيل شدهاست. لتفها از جنس سقف و به رنگ سياه بافته ميشوند. پهناي لتف يک متر و درازاي آن نامعين است و گاهي تا ده متر ميرسد. لتفها با ميخهاي کوچک چوبي «شيش» به سقف متصل ميگردند. تيرکها و کمجها نگهدارنده سقف چادرند. سر تيرکها در زير سقف، در سوراخ کمجها قرار ميگيرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق ميکند. در زمستان بيشتر تيرکها در ميان و سراسر چادر قرار ميگيرند و سقف را به شکل مخروط درميآورند تا هنگام ريزش باران، آب از لبه سقف و به زمين بريزد. پيرامون چادر نيز جوي کوچکي حفر ميکنند که آب باران در آن جاري ميشود ولي در تابستان و بهار تيرکها را در اطراف چادر قرار ميدهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشي که اسباب خانه و رختخوابها قرار ميگيرد ديوار دارد. در زمستان و پايان پائيز سه طرف چادرها با لتف پوشيده ميشود و تنها راه ورود و خروج، يک ضلع پهناي چادر است. «ني چي» يا «چيق» حصيري است از ني که از درون، دورادور بخش پايين چادر گذاشته شود تا چادر، از ديد خارج، باران و سرما محفوظ بماند. بايد دانست که بيشتر لوازم زندگي و خواربار و رختخواب و پوشاک و وسايل ديگر را در جوالها و خورجينها و خوابگاهها يا چمدانها ميگذارند و آنها را در امتداد درازاي چادر منظم و مرتب روي هم ميچينند و گاهي يک جاجيم بزرگ منگوله دار و زيبا بر روي سراسر آنها ميکشند.
بجز چادرهاي سياه که چادر رسمي ايلي است، چادرهاي برزنتي سفيد يا اخرائي رنگ دو پوششه آفتاب گردان يا مخروطي براي پذيرائي مهمانها و براي استفاده در جشنها و عروسيها نيز وجود دارد. در جشنها دامن اين چادرها را بالا ميزنند تا تماشاچيان صحنه را بهتر بب