نجوا


تعداد بحث های ایجاد شده: 53
امتیاز بحث های ایجاد شده: 93

تعداد بازدید: 500
امتیاز بحث: 1

كرامات حضرت ابالفضل
1387/10/15

  كودك مرده زنده شد!
حجت‌الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيد محمود حسني طباطبايي بروجردي دو كرامت از كرامات باب‌الحوائج قمر بني هاشم(ع) ذكر كرده‌اند كه از ايشان تشكر مي‌شود,
1. از پدرم، مرحوم مغفور حاج سيد ضياءالدين حسني طباطبايي (قدس سره) شنيدم كه ايشان فرمودند: در دوران جواني، كه به قصد زيارت اعتبا متبركات عراق همچون مولي الموالي علي(ع) و سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين(ع) به ن ديار رفته بودم، روزي به قصد زيارت قمر بني هاشم(ع) همراه جمعي وارد صحن مطهر شديم.
ما عده‌اي زن و مرد بوديم كه مي خواستيم وارد حرم مطهر شويم. در آن روزها سيمهاي قطور برق در كنار صحن مطهر قرار داشت و چند سيم لخت برق با فاصله اي اندك از كنار هم مي‌گذشت. در عرق آن روزها تازه بادبادك آمده بود. چند طفل عرب تعدادي بادبادك داشتند و با هم بازي مي كردند. آنها دو عدد از اين بادبادكها را به هوا كرده بودند كه يك عدد آنها روي سيم برق گير كرده بود. يكي از اين بچه ها مي رود بالاي بام كه خم شود و بادبادك خود را بردارد از بالاي بام روي اين سيمهاي لخت افتاده و در آنجا خشك مي‌شود.
پدرم فرمودند: به چشم خودم ديدم زني اعرابي سراسيمه خود را به جلوي ايوان رسانيد و در حالي كه انگشت ابهام را به حالت تهديد حركت مي داد و فرياد مي زد و به ضريح قمر بني هاشم(ع) اشاره مي نمود، سخناني گفت. سپس به سوي كودكش برگشت و جمعيت هم به دنبالش به راه افتاد. هنوز دو سه قدم فاصله بود تا به زير جنازه فرزندش كه بالاي سيمهاي برق بود برسد كه ناگاه مثل اينكه كسي كودك را بردار و جلوي مادر بر زمين بگذارد كودك آن زن از بالا جلوي مادرش افتاد و شروع به فرار نمود اما جمعيت به او مجال نداده و بر او هجوم آوردند و در مدت كوتاهي تمام لباسهاي اين كودك تكه تكه گرديد و آنها را به عنوان تبرك بردند.

نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
نجوا (1387/10/15 10:10:30)
 دكتر گفت: حضرت عباس(ع) خوب عمل كرده است!

حجت‌الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد جعفر مير عظيمي،
موسس كتابخانه و مسجد حضرت ابوالفضل العباس(ع) در محله زندآباد قم مي باشند كه در
جلد دوم اين كتاب شريف در باب مسجد و كتابخانه ياد شده مفصل بحث خاد شد. ايشان چند
كرامت را به شرح زير مرقوم داشته اند كه مي خوانيد:

1. روزي شخصي به نام قربان عروجي به مسجد حضرت ابوالفضل(ع) آمد و يك انگشتر طلا
داده و گفت: مال حضرت عباس(ع) است. او گفت: نذري است و ماجرا را چنين توضيح داد:

شب سيخ كباب به چشم دخترم فرو رفت. وقتي او را به خدمت آقاي دكتر كرماني چشم‌پزشك
در قم بردم گفت: فردا بياوريد كه بايد عمل بشود. از مطب دكتر به طرف منزل روانه
شديم. مقابل مسجد كه رسيديم دخترم پرسيد بابا دكتر چه گفت: گفتم: دخترم فردا چشم
شما را عمل خواهد كرد. دخترم به طرف مسجد توجه نموده و گفت: اي علمدار كربلا، اي
ابوالفضل العباس(ع) مرا شفا بده كه فردا لازم به عمل جراحي نباشد يك انگشتر طلا به
مسجد شما تقديم مي دارم.

فردا وقتي به بيمارستان كامكار قم نزد دكتر رفتم وي دستور داد دختر را در اطاق عمي
بي‌هوش كردند ولي وقتي چشم را دوباره معاينه كردند خيلي با تعجب گفت: اين همان دختر
است؟! گفتم: بلي. گفت: از ديشب تا به حال چه كرده‌ايد؟ گفتم هيچ! فقط شب وقتي كه از
كنار مسجد حضرت ابوالفضل(ع) عبور مي كرديم متوسل به حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل
العباس(ع) شديم دكتر كرماني گفت حضرت عباس(ع) خوب عمل كرده است!




نجوا (1387/10/15 10:6:7)



 اباالفضلِ مسافران، مرا از خواب بيدار كرد!

2. راقم اين سطور (سيد محمود حسني طباطبايي) خود جرياني
را كه اعجب از كرامت فوق است از راننده‌اي شنيدم. او مي گفت: يكي از شبها كه از
جاده هراز عازم شمال بودم هنگامي كه اتوبوس را از گردنه‌اي بالا مي‌بردم ناخودآگاه
خوابم برد.

وضع جاده، به اين ترتيب بود كه بعد از صعود بر بالاي گردنه جاده شيب پيدا مي كرد و
درست مقابل سرازيري گردنه، دره بسيار گودي وجود داشت كه بايد وسيله نقليه اي كه از
بلندي سرازير مي شد در انتهاي سرازيري كاملا گردش به چپ كند و الا در دره سقوط مي
كرد. راننده مزبور مي گفت: من كه به رفته بودم، يا ابوالفضلِ مسافرين مرا از خواب
بيدار كرد تا چشم بار كردم دستي بزرگ را ديدم كه گويا زير اتوبوس رفت و اتوبوس را
بلند كرد و پايين دره سالم بر زمين گذاشت! وي قسم ياد مي كرد كه حتي شيشه‌هاي
اتوبوس هم در آن پايين دره سالم بودند!

جمعيت با سلام و صلوات از عنايات قمر بني هاشم(ع) استقبال كرده و هر يك با زباني از
حضرت تشكر مي كرد. مسافرين با ماشينهاي مختلف از آنجا به سوي مقصدشان حركت كردند و
ما پس از دو روز ماشين را با وسايل مختلف بالا آورديم.





 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM