اباالفضلِ مسافران، مرا از خواب بيدار كرد!
2. راقم اين سطور (سيد محمود حسني طباطبايي) خود جرياني
را كه اعجب از كرامت فوق است از رانندهاي شنيدم. او مي گفت: يكي از شبها كه از
جاده هراز عازم شمال بودم هنگامي كه اتوبوس را از گردنهاي بالا ميبردم ناخودآگاه
خوابم برد.
وضع جاده، به اين ترتيب بود كه بعد از صعود بر بالاي گردنه جاده شيب پيدا مي كرد و
درست مقابل سرازيري گردنه، دره بسيار گودي وجود داشت كه بايد وسيله نقليه اي كه از
بلندي سرازير مي شد در انتهاي سرازيري كاملا گردش به چپ كند و الا در دره سقوط مي
كرد. راننده مزبور مي گفت: من كه به رفته بودم، يا ابوالفضلِ مسافرين مرا از خواب
بيدار كرد تا چشم بار كردم دستي بزرگ را ديدم كه گويا زير اتوبوس رفت و اتوبوس را
بلند كرد و پايين دره سالم بر زمين گذاشت! وي قسم ياد مي كرد كه حتي شيشههاي
اتوبوس هم در آن پايين دره سالم بودند!
جمعيت با سلام و صلوات از عنايات قمر بني هاشم(ع) استقبال كرده و هر يك با زباني از
حضرت تشكر مي كرد. مسافرين با ماشينهاي مختلف از آنجا به سوي مقصدشان حركت كردند و
ما پس از دو روز ماشين را با وسايل مختلف بالا آورديم.