نجوا


تعداد بحث های ایجاد شده: 53
امتیاز بحث های ایجاد شده: 93

تعداد بازدید: 420
امتیاز بحث: 1

السلام عليك يا ابالفضل العباس
1387/10/13

اگر چه ضريح زميني ات كربلاست اما كربلاي دلم ضريحي كوچك اما با شكوه دارد

نجوايي با نگار عشق آفرين

شرط عشق است كه كه از دوست شكايت نكنيد   ليك از شوق حكايت به زبان مي آيد

قفل از دهانم بر گشوده اي و آتش عشق بر جانم انداخته اي و نام پاك و هميشه جاودانه ات را ورد زبانم ساخته اي ...

مولاي من ... چشمان آسماني ات در آينه نگاهم؛ چشمه آب روان جاري ساخت. گنبد طلايي ات مرا به خود مي خواند و لذتي ناشناس دريايي رنگ را در دخمه دلم به رقص در مي آورد. چشمانم را مي بندم و ضريحت در بلور ظرف خيالم جان مي گيرد و بر ضريح آسماني ات دو چشم شورافكن را مي بينم كه گرم و دلنشين، پهنه كوچك قلبم را از تابش مهر تو منور مي كند.

من همان كبوتر دلباخته صحن وجودت هستم و تو همان پيچك عشقي كه بر شاخه سبز وجودم پيچيده اي ... با پاي دل به زيارت ضريح عشقت مي آيم كه زيارت ضريح عشقت مي آيم كه زيارت ضريح دنيايي ات حسرتي است كه آه سوزانش درياي دلم را بر خشكي لم يزرع بدل خواهد كرد اگر كه اشتياق و صبرم ز حد بگذرد و دواي وصل ، درمان دردم نباشد ... چه مي گويم ... نمي دانم ... چشمان خيال انگيزت را دوباره مي نگرم و از خويش شرمنده مي شوم؛ كلماتم را در جوي سحر ميشويم و دوباره با تو سخن آغاز مي كنم.

من با تو بهار را تلاوت كرده ام؛ من با تو پرواز پرستوها را تا اوج باور كرده ام، من با تو از خاموشي خود رهيده ام و از زنجيرهايي سخن گفته ام كه مرا در بند كشيده اند، من با تو به تماشاي همه گل هاي بهاري نشسته ام و ... و تو قلبم را در كمند عشقت اسير كرده اي آنچنان كه هر چه سرورم تمام رنگ و بوي تو داشت!

هر بار كه عزيزي را فرا خواندي و بر سفر عشق مهمانش كردي و من با دلي شكسته و قلبي سراسر حسرت و آرزو آمدم؛ حسرتمندانه نگريستم و هر بار تنها كلامم التماس دعايي بود كه با گريه بي اختيارم عقده دل مي گشود. گل دانه هاي اشك بر پهناي صورتم شكفته مي شود آنگاه كه تنها تصويري از ضريحت را مي بينم و چشمان مشتاق و آرزومندم در خيال بر شبكه هاي ضريحت بسته مي شود ... من از سفري با تو سخن مي گويم كه لحظه لحظه اش عشق است و دلبستگي اما دستهايم خالي است ... هر گاه كه تصويري از ضريحت را مي نگرم؛ پنجه بغضي ناشناخته و سنگين وجودم را در خود مي فشارد. من با تو به زندگاني دوباره پيوستم و عشق را ذره ذره لمس كردم به اميدي كه چراغ هاي ضريحت، فانوس نظر گاه شبهاي تنهايي ام باشد ... اميدي كه هنوز به سرانجام نرسيده است و چشمان هميشه مشتاقم به دنبال شبكه هاي ضريحت تا عقده دل بگشايد و جاري سيل حرفهاي ناگفته را بر زبانم جاري سازد ... حرفهايي كه با سرشك دل پيوند خورده اند. در بي كرانه هاي دل با تو از عشق سخن مي گويم و افق هاي ناآشناي دلم را برويت مي گشايم ... چشمانم از بغضي ناشكفته مي سوزد و دستانم در حسرت لمس ضريح متبرك تو و بوسه بر جايگاه آسماني نزول فرشتگان آنگاه


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
نجوا (1387/10/15 9:9:31)
   يا ابالفضل

به ما ياد داده اند، بگوييم فدايي امام زمانيم!
يادمان داده اند بگوييم دوستت دارم امام زمان!
يادمان داده اند از دوري امام گريه کنيم تا بگوييم "آري ما هم وفاداريم"!
يادمان دادند به همه بگوييم: "ما اينگونه ايم اگر امام بگويد بمير، مي ميريم"!
يادمان داده اند به او بگوييم"عزيز زهرا"!
دريغ!
هرگز يادمان ندادند چگونه فدا شويم،
چگونه دوست بداريم!
و يک بار هم براي امام زمان نمردند
و هرگز نفهميدند بار معنايي مرگ، قلب عاشق مي خواهد و دل شير.
و هرگز نه دانستند عزيز چيست و نه هرگز زهرا را فهميدند!
ما، هرگز امام را ياري نکرديم
چرا که:
ياد نگرفتيم
ابوالفضلي باشيم...!



نجوا (1387/10/13 11:22:59)



از وفاداري تا جانبازي


مهمترين خصيصه و صفت و فضيلت والايي كه در وجود حضرت عباس(ع) به تجلي در آمد،
«وفاداري» است. اين خصلت در ميان همه خصال نيكوي او از برجستگي و درخشندگي
خاصي برخوردار است و مهتاب و شكوهمندي ويژه اي به اين شخصيت بزرگ مي بخشد.
حضرت عباس(ع)، از ابتدا تا انتهاي نهضت مقدس عاشورا، بر وفاي خويش باقي
ماند و سرانجام جان بر سر آن گذاشت و به شرافت شهادت نائل آمد. وفاداري
حضرت عباس(ع) به اهداف و آرمان هاي عظيم وسترگ و تاريخي امام حسين(ع) در
صحنه هاي مختلفي به تجلي درآمد كه دو نمونه و مصداق از آنها، بسيار بزرگ و
پيام گزار مي باشد.
نمونه مصداق اول زماني به وقوع پيوست كه دشمن براي
حضرت ابوالفضل(ع) «امان نامه» آورد و از او خواست تا از معركه جنگ كناره
گيرد تا جان او و برادرانش مصون بماند. مهمترين
خصيصه و صفت و فضيلت والايي كه در وجود حضرت عباس(ع) به تجلي در آمد،
«وفاداري» است. اين خصلت در ميان همه خصال نيكوي او از برجستگي و درخشندگي
خاصي برخوردار است و مهتاب و شكوهمندي ويژه اي به اين شخصيت بزرگ مي بخشد.
حضرت عباس(ع)، از ابتدا تا انتهاي نهضت مقدس عاشورا، بر وفاي خويش باقي
ماند و سرانجام جان بر سر آن گذاشت و به شرافت شهادت نائل آمد. وفاداري
حضرت عباس(ع) به اهداف و آرمان هاي عظيم وسترگ و تاريخي امام حسين(ع) در
صحنه هاي مختلفي به تجلي درآمد كه دو نمونه و مصداق از آنها، بسيار بزرگ و
پيام گزار مي باشد.
نمونه مصداق اول زماني به وقوع پيوست كه دشمن براي
حضرت ابوالفضل(ع) «امان نامه» آورد و از او خواست تا از معركه جنگ كناره
گيرد تا جان او و برادرانش مصون بماند. آورنده امان نامه «شمر بن ذي
الجوشن» بود. او از قبيله اي بود كه قبيله «ام البنين» با آنها نسبت
داشتند و از همين رو در عصر روز تاسوعا به كنار خيمه امام حسين(ع) آمد و
ندا در داد:
«كجايند خواهرزادگان ما؟»
حضرت عباس كه در اوج ادب و
تواضع در حضور امام حسين(ع) نشسته بود، سكوت كرد تا امام(ع) زبان به سخن
بگشايد و او فرمانش را مطاع باشد.
امام حسين(ع) فرمود:
«جوابش را بده، اگر چه آدم فاسقي است»
با صدور اجازه از جانب امام حسين(ع)، حضرت عباس(ع) با شمربن ذي الجوشن اينگونه به گفتگو مي پردازد:
- چه مي گويي؟
-
بشارت و م‍‍‍‍‍‍ژده اي براي شما آورده ام، از امير عبيدالله امان نامه
آورده ام، حسين را ترك گوئيد تا جان سالم به در بريد. حضرت عباس غريو
برآورد:
- «خدا تو را لعنت كند و اميرت ابن زياد و آن امان نامه اي كه آورده اي. آيا ما امام خود رارها كنيم كه جانمان مصون بماند؟»
دومين
مصداق وفاداري حضرت ابوالفضل(ع) در شب عاشورا به تجلي در آمد. حضرت امام
حسين(ع) همه ياران و اصحاب خويش را در خيمه اي گرد آورد و ابتدا از آنان
تمجيد و قدرداني كرد و فرمود: «من ياراني با وفاتر و نيكوتر از ياران خود
نمي شناسم و خانداني از خود گذشته تر ومهربان تر از خاندان خودم سراغ
ندارم.»
امام (ع) سپس فرمود: «من به شما اجازه دادم كه آزاد باشيد و
همه شما باز گرديد. مرا هيچ حقي بر شما نيست. اينك شب بر شما پرده افكنده
است تا از آه همچون شتر راهوار استفاده كنيد و به ديارتان برويد.»
اولين
كسي كه از ميان جمع اصحاب و ياران امام حسين(ع) به پا خاست و اعلام
وفاداري كامل در ادامه راه نمود، حضرت ابوالفضل(ع) بود كه به امام(ع) چنين
عرضه داشت:
«خدا چنين روزي را نياورد كه ما تو را رها كنيم و به سوي
ديار خود باز گرديم.» ترديدي وجود ندارد كه «وفاداري» به عهد و پيمان هاي
الهي كه حركت ونهضت مقدس امام حسين(ع) براي احياي حق و اضمحلال باطل
بزرگترين نمود و جلوه آن محسوب مي شود، ارزش هاي والايي را در دل خود مي
پرورد ودر انديشه و جان و روح و رفتار و عمل «وفاداران» به تجلي در مي
آورد.
مجموعه اين ارزش ها و خصال و فضايل والا، انسان وفادار را به « جانبازي» در راه حق مشتاق مي سازد، و حضرت ابوالفضل(ع) اينگونه بود.
كامل
ترين نمود و جلوه جانبازي را در رفتار و عمل ابوالفضل العباس(ع) در تهيه
آب براي تشنگان اردوگاه حسين(ع) مي يابيم. او كه بيشتر نيز در اوج ايمان و
شهامت به سپاه دشمن يورش برده و براي خيمه هاي امام(ع) آب به ارمغان آورده
بود، بار ديگر از جانب امام حسين(ع) به اين مأموريت گسيل مي شود.
فرزند
شجاع علي(ع) به قلب سپاه دشمن مي زند و خود را به شريعه فرات مي رساند.مشك
را از آب زلال پر مي كند. سپس در حالي كه به شدت اح


نجوا (1387/10/13 11:13:45)

ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا


                 بـه لطـمه‌هـاي ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا


سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگي عـجـيـبـش


                 بـه بـوي سيـب زمـينِ غـم و حـسين غريـبش


سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدي


               به چشم کاسه ي خون و به شال ماتم مـهـدي


 


سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش


                 به لحظه هاي پـرازحزن غرق درد و ملامش


سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زيـنـب


               بـه بــي نـهــايــت داغ دل شـکــستــه زيـنـب


سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل


              بـه نـا اميـدي سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل


سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر


                بـه کـام خـشک اذان گـوي زيـر نـيزه و خنجر


سلام من به محرم به دسـت و بـازوي قـاسم


               به شوق شهد شهادت حنـاي گـيـسـوي قـاسم


سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره‌ي اصـغـر


              به اشک خجلت شاه و گـلـوي پـاره‌ي اصـغـر


سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـيـنـه


                بـه آن مـلـيـکـه، کـه رويش نديده چشم مدينه


سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـاشـقـي زهـيـرش


              بـه بـازگـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خيرش


سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـيـبش


               به رو سپيدي جوُن و به بوي عطر عجيـبـش


سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زيـنـب


            بــه پـاره، پـاره تــن بــي سـر مـقـابـل زيـنـب


سلام من به محـرم به شـور و حـال عيـانـش


                                         سلام من به حسـيـن و به اشک سينه زنـانش



 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM