ahura persia


تعداد بحث های ایجاد شده: 213
امتیاز بحث های ایجاد شده: 164

تعداد بازدید: 590
امتیاز بحث: 1

توجه به نفس اماره
1387/10/11

به نفس اماره و خطر و تسويلات نفساني و شيطاني و خدعه هاي آنها ، اهميت داده و انسانهاي را از پيروي آنها بر حذر داشته است.


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
نجوا (1388/01/27 14:52:38)

. نفس

«نفس» در لسان عرب و كتاب و سنت و اشعار و بيانات فارسى و عربى، در معانى متعدد استعمال شده است كه از جمله به بعضى از موارد آن اشاره مى شود.

معنى اول اين است كه نفس گفته مى شود و از آن، آن حيثيت و ناحيه وجود انسان قصد مى شود كه اگر كنترل نشود و عقل با كمك نيروى بازدارنده ايمان آن را در حد اعتدال بين افراط و تفريط نگاه ندارد، سبب شقاوت و سقوط انسان مى گردد; بايد عقل با نيروى بازدارنده و راننده ايمان، نفوسى را كه سستى و وقوف و عقب ماندگى و تنبلى دارند به پيش براند و نفوس حادّ و سركش و افراطى را از طغيان باز دارد.

اين بُعد وجود انسان، همان غرايز گوناگون او مثل غريزه شهوت، غضب، حب نفس، حب جاه و ساير ميل ها و غرايز است كه اگر چه همه را تحت سه قوه «شهويه» و «غضبيه» و «واهمه» مى شمارند، وجود انسان ميدان عمليات اين غرايز و تنازع آنها است و به اين ملاحظه نفس در برابر عقل گفته مى شود.

در قرآن مجيد مى فرمايد:
«وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأوى»1

«هر كس از ايستگاهى كه در برابر پروردگارش دارد (مقام رب) بترسد و نفس را از هوى و هوس باز دارد به تحقيق كه بهشت جايگاه او است».

هوايى كه در اين آيه ذكر شده، ظاهراً همان هواى نفس و تاثير غريزه زياده طلبى بشر در غرايز ديگر است. زياده جويى هاى نفس در اعمال غرايز و ميل او به خوشگذارنى و عيش و تن پرورى و بيكارى و افراط در هواى نفس است كه بايد نفس را از آن بازداشت و در اين راه بايد انسان تا آنجا جلو برود و ترقى كند كه دواعى نفسانى در اعمال اين غرايز را در خود بميراند و معنى
«مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا»

را در خود حاصل سازد.

با اين نفس بايد مجاهده كرد; جهاد اكبرى كه پيغمبر، صلّى الله عليه و آله، به مردمى كه از جهاد با دشمن خدا برگشته بودند فرمود:
«رَجَعْتُمْ مِنَ الْجِهادِ الأَصْغَرُ وَ بَقِيَ عَلَيْكُمُ الْجِهادُ الأَكْبَرُ»2

«از جنگ و جهاد كوچك برگشتيد و حال آنكه جهاد بزرگتر براى شما باقى است».

همين جهاد با نفس است كه بسيار دشوار است و حتى بعضى از عواملى كه در جهاد با كفار يار و مددكار انسانند يا حداقل مانع نيستند، در اينجا در كنار نفس، با شخص مجاهد در ستيزند.

و چه بسا كه انسان گمان كند نفس را رام كرده و بر آن مسلط شده است، در حالى كه همين گمان، از تسويلات و اغوائات نفس است و چنان نفس او را در معركه هاى مختلف مغلوب مى نمايد كه جبران آن شكست بسا به زودى ممكن نگردد.

دوزخ است اين نفس ودوزخ اژدهاست***كو به درياها نگردد كم و كاست

نفس را هفتصد سر است و هر سرى***از ثرى بگذشته تا تحت الثرى

اگر انسان زمام نفس را در اختيار بگيرد، نفس يار و مددكار او در سلوك طريق كمال و سير الى الله خواهد شد و از سوى ديگر اگر آن را به حال خود واگذارد، تقاضاهاى عجيب و غريب و مهلك و وحشتناك از او مى نمايد و هر چه بيشتر به تقاضاى او توجه كند تقاضاهاى خطرناك او بيشتر مى شود.

النفس راغبة اذا رغبتها***واذا ترد الى قليل يقنع

بارى چه بسيار قهرمانان و زورمندان ميدان هاى نبرد كه در ميدان نبرد با نفس مانند گنجشكى ضعيف، خوار و ذليل مى باشند.

مردى گمان مبر كه به پنجه است و زور كتف***با نفس اگر برآيى دانم كه شاطرى

با شير مرديت سگ ابليس صيد كرد***اى بى هنر بمير كه از گربه كمترى

و از بهترين اشعارى كه وضع نفس و چگونگى موضع گيرى در برابر آن را تشريح مى كند اين اشعار «بوصيرى» در قصيده معروف به «بُرده» است.

النفس كالطفل ان تهمله شب على***حب الرضاع، وان تفطمه ينفطم

كم حسنت لذة للمرء قاتله***من حيث لم يدر ان السم في الدسم

وخالف النفس و الشيطان و اعصهما***و ان هما محضاك النصح فاتهم3

در حديث است:
«جاهِدْ هَواكَ كَما تُجاهِدُ عَدُوَّكَ»4

«با هواى نفست بجنگ كما اينكه با دشمنت جنگ مى كنى».

از اين حديث و بعضى احاديث ديگر استفاده مى شود كه نفس به خودى خود مذمتى ندارد بلكه متابعت هواى او و تحت ضوابط عقلى و شرعى قرار ندادن او، مذموم و خطرناك است.

چنانكه از حضرت اميرالمؤمنين، عليه السّلام، روايت است در نهج البلاغه:
«إنَّ اَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَيْكُمْ اِثْنانِ اِتِّباعُ الْهَوى وَ طُولُ الاَْمَلِ فَأَمَّا اِتِّباعُ الْهَوى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمّا طُولُ الأَمَلِ فَيُنْسِى الآخِرَةَ»5

«همانا ترسناك ترين چيزى كه من براى شما مى ترسم، دو چيز است: تبعيّت هوى و هوس، و طولانى كردن آرزوها; كه تبعيّت هوا و نفس، از حق جلوگيرى مى كند، و طولانى كردن آرزوها، آخرت را به



نجوا (1388/01/27 14:50:51)

سيطره نفس اماره

شکل و حالت ديگر نفس آن است که از الهامات فجوري بهره مند شده و وجود انساني را به سوي فجور و شر و زشتي سوق مي دهد در اين صورت نفس اماره کارها را در دست مي گيرد و امور کشور وجود شخص را مديريت مي نمايد. اين نفس که اماره و فرمانده به بدي ها و زشتي هاست آدمي را فريب نيز مي دهد. نفس اماره همانند نفس مطمئن مي باشد. با اين تفاوت که نفس اماره به بدي ها و زشتي ها در زمان حکومت خويش فرمان مي دهد و نفس مطمئن به خوبي متمايل مي شود.

پيش از اين که نفس اماره مديريت کشور وجود انساني را به عهده گيرد، در مقام نفس وسوسه گر مي نشيند. به اين معنا که انسان در آغاز موجودي معتدل و مستوي آفريده مي شود لذا تمايلي مطلق به بدي ها و زشتي ها ندارد. در اين جاست که نفس به شکل مسومه وارد مي شود و حق را باطل و باطل را حق و نيز زشت را زيبا و زيبا را زشت جلوه مي دهد تا شخص  در دام وسوسه هاي وي گرفتار آيد. (يوسف آيه  18 و 83)

نفس وسوسه گر و مسومه نمي گذارد تا شخص حقايق را چنان که هست ببيند و از اين رو همواره در دام وسوسه هاي مخربي است که حقيقت را دگرگونه جلوه مي دهد تا شخص در دام وسوسه ها گرفتار شود. (طه آيه 96) اين نفس در درون آدمي نشسته و جلوه هاي زيبا از بدي ها را به نمايش مي گذارد. (قرآن آيه 16) و اين گونه است که شخص را فريب مي دهد و اندک اندک وجود وي را تسخير کرده و مديريت امور را در دست مي گيرد. در آغاز تنها وسوسه مي کند ولي پس از آن که شخص را به پستي ها و زشتي ها و فجور و بدي ها عادت داد آن گاه نه تنها در مقام وسوسه بلکه فرمانروا وارد مي شود و به صراحت به زشتي و سوء فرمان مي دهد؛ زيرا اکنون دانسته است که شالکه و شخصيت وجودي شخص به زشتي و گناه و فجور گرايش دارد و نمي تواند به دور از زشتي ها و بدي ها زندگي کند. اين گونه است که فرمان مي دهد و به وسوسه بسنده نمي کند. (يوسف آيه 53) او اکنون دانسته است که مهار دولت وجود شخص در اختيار اوست و نيازي نيست تاحقي را باطل و يا باطلي را حق و يا زشتي را زيبا جلوه دهد؛ زيرا مي داند که شخص، ديگر از نظر شخصيت  از اعتدال خارج شده و گرايش به زشتي ها يافته  است. ديگر او را به مواد مخدر عقل وجود معتاد ساخته است و اکنون زمان فرمانروايي اوست و مي تواند فرمان دهد.

راه نجات از شر نفس اماره

چنين انساني، بر خلاف طبيعت اعتدالي و فطرت خدادادي خويش، ديگر گرايشي به توحيد (اعراف آيه 172 و دين (روم آيه 30) و زيبايي ها (نحل آيه 6 و 8) ندارد. ملاک هاي انسانيت که ايمان (مائده آيه 60 و 61) تعقل و انديشه (اعراف آيه 179) بوده از ميان رفته است و نفس اماره است که حکومت و مديريت کشور وجود وي را در اختيار گرفته است. همچنين شخصي که هواهاي نفس اماره بر او چيره شده تنها راهي که دارد اينکه نور اميدي در دلش دميده شود و خداوند به وي رحم آورد. توجه به رحمت ايزدي تنها راه اميد کسي است که نفس اماره حاکميت کشور وجود وي را در دست گرفته است. (يوسف آيه 53)

بر اين اساس لازم است تا شخص به اموري توجه کند که رحمت خداوندي را جلب مي کند و از بروز خشم و غضب باز مي دارد. براي جلب رحمت خداوند کارهائي را قرآن بيان مي کند که مهم ترين آن ها توبه است. شخص با توبه مي تواند رحمت ايزدي را به سوي خود جلب کند. (بقره آيه 37 و 54 و 160 و آل عمران آيه 89 و آيات بسيار ديگر)

ديگر کاري که مي تواند انجام دهد آن که استغفار نمايد و هم چنين همانند ديگر مجرمان و کساني که به خود و نفس خويش ظلم کرده اند، رفتار نما يد در قرآن نمونه هايي براي کساني که مطيع  نفس اماره شده اند بيان شده است تا انسان با سرمشق قراردادن آنها راه حق را  جسته و درهاي رحمت خداوندي را به سوي خويش بگشايد که از آن جمله  مي توان رفتار قوم يونس و يا خود يونس (ع) را بيان کرد که وي با ذکر معروف يونسي توانست از خشم و غضب الهي رهايي يابد و محبت و رحمت خداوندي را به سوي خويش جلب کند. و آن به ذکر: «لااله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين»  مي باشد.

توسل به پيامبر گرامي (نساء آيه 64) و اعتراف به گناه در نزد خدا (توبه آيه 102 و قصص آيه 16 و نمل آيه 44) و استمرار توبه (فرقان آيه 71) از راه هايي است که قرآن بدان اشاره مي کند.

اطاعت و پذيرش فرمان نفس

پذيرش فرمان را شايد بتوان يکي از مهمترين علل پيشرفت جوامع دانست. اصولا انسان در حوزه زندگي فردي  واجتماعي و درارتباط با خدا و يا انسان ديگر مي تواند دوگونه واکنش متضاد نشان دهد: گاه  مي تواند از پذيرش فرماني سرباز زند و هر آن چه فرمان مي رسد برخلاف آن رفتار نمايد و نيز مي تواند آن را بپذيرد و مطابق فرمان عمل کند.

اطاعت موجب مي شود تا ان



نجوا (1388/01/27 14:44:19)

آثار گرايش به هواي نفس

پيروي از خواهش‏هاي نفساني آثار سوء بسياري به دنبال دارد که در روايات با تعابير مختلفي از آن ياد شده است؛ اميرالمؤمنين علي(ع) مي‏فرمايند: «هرگز دين و خرد با هواي نفس در يک جا جمع نمي‏شود. هرکس که از هواي نفس پيروي کند، اين کار او را از ديدن و شنيدن حقايق محروم ساخته، ذليل و گمراهش مي‏کند».

واضح است که هر که از تشخيص حق ناتوان شد، از صراط مستقيم منحرف مي‏شود و کسي که از صراط مستقيم خارج شد، خوار مي‏شود.



نجوا (1388/01/27 14:43:57)

نتيجه تسلط نفس اماره بر انسان

اگر انسان در نتيجه غفلت يا غرق شدن در خواهش‏هاي نفساني، زمام امور خود را به دست نفس اماره بسپارد، از تمام کمالات واقعي که زمينه‏ساز سعادت ابدي انسانند محروم مي‏شود. به اين موضوع در رهنمودهاي ائمه اطهار(ع) به صورتهاي گوناگوني تصريح شده است؛ اميرالمؤمنين علي(ع) در اين‏باره چنين مي‏فرمايند: «به تحقيق اگر تو زمام امور خود را به دست نفْست بسپاري، او آخرت تو را تباه ساخته، به گرفتاري‏هايي که پايان‏پذير نيستند و به شقاوتي که تمام شدني نيست گرفتار کند».



نجوا (1388/01/27 14:43:34)

خطرناک‏ترين دشمن انسان

از آن‏جا که هدف اصلي انبيا و اولياي الهي راهنمايي انسان به صراط مستقيم است، آن بزرگواران از هر فرصتي استفاده کرده‏اند تا تمام عوامل مخالف و موافق با کمال واقعي را به او بشناسانند. علي بن ابي‏طالب(ع) اوّلين امام شيعيان در موارد زيادي تلاش کرده‏اند تا به مردم بفهمانند که هيچ دشمني همانند نفس اماره، سعادت و سلامت آنها را تهديد نمي‏کند. در اين باره هم از امام سجاد(ع) و هم از امام باقر(ع) روايت شده است که وقتي زمان شهادت اميرالمؤمنين علي(ع) فرا رسيد، آن حضرت در ضمن وصيّتي که به فرزندان خود و جميع شيعيان بيان داشتند فرمودند: «براي خدا جهاد با نفس را ترک نکنيد. نفس دشمن‏ترين دشمنان شماست؛ همان‏گونه که خداوند تبارک و تعالي مي‏فرمايد: نفس اماره هميشه به بدي‏ها فرمان مي‏دهد. به راستي سرلوحه همه گناهان تصديق نفس و تسليم شدن در برابر خواهش‏هاي نفساني است.»



نجوا (1388/01/27 14:43:17)

ويژگي‏هاي نفس امّاره

در هر کاري شناخت و آگاهي از آن کار، مقدمه انجام دادن صحيح آن است. در هرکاري بدون شناخت اقدام کردن نتيجه خوبي در پي نخواهد داشت. در زمينه چگونگي برخورد با نفس اماره نيز قبل از هر اقدامي بايد تلاش شود تا ويژگي‏هاي آن به طور کامل معلوم شود؛ آن گاه با در نظر گرفتن واقعيت‏ها شيوه شايسته‏اي براي مقابله با آن اتخاذ شود. علي(ع) نفس اماره را اين گونه معرفي مي‏کنند: «نفس اماره فريبکار همانند چاپلوسي منافق تملق مي‏کند و خود را در لباس دوست موافق نشان مي‏دهد. وقتي که با فريب دادن به هدف خود دست يافت، همانند دشمن سرسختي بر تمام وجود انسان چيره مي‏شود و از روي تکبّر و با زور به حکمراني مي‏پردازد؛ تا بدان‏جا که صاحبش را به جاهاي بد و ناشايست مي‏کشاند.»



نجوا (1388/01/27 14:43:1)

نفس امّاره

گاهي در نتيجه غفلت انسان، نفس از حالت اعتدال خارج مي‏شود؛ يعني بر اثر غرق شدن در لذايذ حيواني و خواست‏هاي نفساني بازدهي خود را به طور کلي از دست مي‏دهد و از جايگاه واقعي‏اش سقوط مي‏کند و منشأ بدي و کارهاي ناشايست مي‏شود. از اين مرحله نفس با تعبير «اماره بالسوء» ياد مي‏شود. مي‏توان گفت در طول تاريخ مهم‏ترين هدف انبيا و اولياي الهي آن بوده که نفس آدمي را از دچار شدن به اين وضع باز دارند. علي(ع) در توصيف اين مرحله از نفس مي‏فرمايند: «نفس همواره به بدي‏ها و زشتي‏ها فرمان مي‏دهد. هرکس به آن اعتماد کند به او خيانت کرده... و هرکس از آن راضي باشد و به خواست‏هايش پاسخ مثبت دهد، او را به بدترين کارها آلوده است



نجوا (1388/01/27 14:42:44)

نتيجه جهل به نفس

هر که از نعمت معرفت نفس محروم باشد، نه تنها از دستيابي به مراتب والاي کمال و رشد معنوي بي‏نصيب خواهد شد، حتي در تشخيص شيوه‏هاي درست زندگي راحت و سالم با مشکلات زيادي مواجه خواهد شد؛ زيرا به سبب نشناختن استعدادهاي نفس خود، از به کارگيري صحيح آنها ناتوان خواهد بود. افزون بر اين در مواردي به علت عدم شناخت مقتضيات نفس، از تشخيص مصالح واقعي آن عاجز شده، به بيراهه خواهد رفت. اميرالمؤمنين علي(ع) مي‏فرمايند: «کسي که از نعمت معرفت نفس بي‏نصيب باشد، از راه نجات دور شده، به ورطه گمراهي خواهد غلطيد».



نجوا (1388/01/27 14:42:22)

زيانبارترين جهل

همان گونه که در روايات ارزشمندترين دانش‏ها خودشناسي معرفي شده، در ميان ساير ناآگاهي‏ها، بدترين و زيان‏بارترين آنها، جهل به نفس معرفي شده است. چرا که انسان بر اثر ناآشنايي با ويژگي‏هاي نفس قادر به تشخيص خير و صلاح آن نخواهد بود و چه بسا با رفتار ناآگاهانه خود زمينه‏هاي نيل به کمالات واقعي خود را از بين ببرد. امام علي بن ابي‏طالب(ع) با توجه به آثار زيانبار جهل به نفس در سرنوشت و سعادت انسان، از اين نقيصه اين گونه تعبير مي‏کنند: «بزرگ‏ترين جهل آدمي آگاهي نداشتن به خصوصيات نفس است».



نجوا (1388/01/27 14:42:4)

علامت معرفت نفس

يکي از راه‏هاي بسيار مهم تشخيص وجود صفتي در فرد، بررسي نشانه‏هاي آن صفت در او است. خودشناسي نيز همانند ساير کمالات معنوي از نشانه‏هاي مشخصي برخوردار است. با آنها به کم و کيف وجود اين صفت مي‏توان پي برد و معمولاً نوع اين علامت‏ها در رفتار و عملکرد انسان متجلي مي‏شود. علي(ع) از جمله علايم معرفت نفس را داشتن دغدغه حفظ سلامت آن و تلاش براي پاکسازي آن از آلودگي‏ها و مبارزه مستمر با خواست‏هاي نامناسب نفساني مي‏دانند و تصريح مي‏فرمايند: «هر که تقواي الهي را بيشتر رعايت کند و در قبال ارتکاب گناه بيش از ديگران بيمناک باشد، بيشتر از ساير افراد به معرفت نفس دست يافته است».



 1 2  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM