maede شيطون


تعداد بحث های ایجاد شده: 15
امتیاز بحث های ایجاد شده: 45

تعداد بازدید: 604
امتیاز بحث: 3

عزرائیل در تاکسی
1391/05/04

دوستی می گفت می خواهم داستان واقعی برایت تعریف کنم و گفت:

مسافرکش بدون مسافر داشته میرفته یهو کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی میبینه کنار میزنه سوارش میکنه ، مسافر صندلی جلو میشینه

یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی میپرسه : آقا منو میشناسی ؟

راننده میگه : نه

در این زمان راننده برای یک مسافر خانم که دست تکان میده نگه میداره
خانومه عقب میشینه

مسافر مرد از راننده دوباره میپرسه منو میشناسی ؟

راننده میگه : نه. شما ؟

مسافر مرد میگه : من عزرائیلم

راننده میگه : برو بابا هالو گیر آوردی ؟

یهو خانومه از عقب به راننده میگه : ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین ؟!!!

راننده تا اینو میشنوه شوکه میشه ترمز میزنه و از ترس فرار میکنه .

بعدزنه و مرده با هم ماشینو میدزدن…
.
. بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خودنیستی بهمراه دارند .



نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
estekan nalbaki (1391/07/23 18:53:12)
heh


علـــــــــــــــــــــــــــي. کوچولو (1391/05/05 17:29:45)
خودت توجه کنی خوبه اخه تو چیکار داری داری نگاه می کنی شاید نخواد ببینه ...


A ... OK (1391/05/05 14:59:41)
     


maede شيطون (1391/05/05 13:0:37)
من داشتم از زاویه خودش میدیدم  که به چی زل زده....تو نمیخواد نظر بدی که من به چی فک میکنم همینم مونده بود


علـــــــــــــــــــــــــــي. کوچولو (1391/05/05 4:15:1)
توجه بکنی خوبه امیر داره به عشقش فکر می کنه ببین چجوری پلک می زنه تو هم داری همین کارو می کنی ....


maede شيطون (1391/05/05 1:22:25)
هستی از این زاویه نیگاه کن ببین چیزی دستگیرت میشه؟؟؟من هرچی نیگاه میکنم متوجه چیزی نمیشمبه نظرت کجا رو نیگا میکنه


... هســـتــــــــي ... UnIqUe (1391/05/05 1:10:52)
دوبـــآره اینا اومدن 30نــمـــا  


maede شيطون (1391/05/05 1:4:49)


A ... OK (1391/05/05 0:51:9)
       


کوروش هخامنش (1391/05/04 19:5:40)
من بودم یکی یه کشیده نثارشون میکردم 



 1 2  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM