فرهـــــــاد ...


تعداد بحث های ایجاد شده: 274
امتیاز بحث های ایجاد شده: 1589

تعداد بازدید: 362
امتیاز بحث: 3

صورت حساب
1389/10/13

روزي روزگاري پسرک فقيري زندگي مي کرد که براي گذران زندگي و تامين مخارج تحصيلش دستفروشي مي کرد. از اين خانه به آن خانه مي رفت تا شايد بتواند پولي بدست آورد.

روزي متوجه شد که تنها يک سکه 10 سنتي برايش باقيمانده است و اين درحالي بود که شديداً احساس گرسنگي مي کرد. تصميم گرفت از خانه اي مقداري غذا تقاضا کند.

بطور اتفاقي در خانه اي را زد. دختر جوان و زيبائي در را باز کرد. پسرک با ديدن چهره زيباي دختر دستپاچه شد و بجاي غذا، فقط يک ليوان آب درخواست کرد.

دختر که متوجه گرسنگي شديد پسرک شده بود بجاي آب برايش يک ليوان بزرگ شير آورد. پسر با تمانينه و آهستگي شير را سر کشيد و گفت: «چقدر بايد به شما بپردازم؟ ».

دختر پاسخ داد: «چيزي نبايد بپردازي. مادر به ما آموخته که نيکي ما به ازائي ندارد.» .

پسرک گفت: « پس من از صميم قلب از شما سپاسگذاري مي کنم»



سالها بعد دختر جوان به شدت بيمار شد. پزشکان محلي از درمان بيماري او اظهار عجز نمودند و او را براي ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بيمارستاني مجهز، متخصصين نسبت به درمان او اقدام کنند.

دکتر هوارد کلي، جهت بررسي وضعيت بيمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگاميکه متوجه شد بيمارش از چه شهري به آنجا آمده برق عجيبي در چشمانش درخشيد. بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بيمار حرکت کرد. لباس پزشکي اش را بر تن کرد و براي ديدن مريضش وارد اطاق شد. در اولين نگاه اورا شناخت.



سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر براي نجات جان بيمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از يک تلاش طولاني عليه بيماري، پيروزي ازآن دکتر کلي گرديد.

آخرين روز بستري شدن زن در بيمارستان بود. به درخواست دکتر هزينه درمان زن جهت تائيد نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چيزي نوشت. آنرا درون پاکتي گذاشت و براي زن ارسال نمود.

زن از باز کردن پاکت و ديدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که بايد تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصميم گرفت و پاکت را باز کرد. چيزي توجه اش را جلب کرد. چند کلمه اي روي قبض نوشته شده بود. آهسته آنرا خواند:

«بهاي اين صورتحساب قبلاً با يک ليوان شير پرداخت شده است»

 


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
مهرداد س (1389/10/14 14:27:43)


علي اکبری (1389/10/14 13:55:37)
so nice.....


علــــــــــ ــــ ــي Tiny (1389/10/14 11:46:0)

از هر دستي بدي از همون دست هم پس ميگيري



Sahar Ariaee ariaee (1389/10/13 0:0:0)
اميدوارم همه كمك كردن به اطرافيان رو عادت خودشون بكنن بدون اينكه انتظار جوابشو داشته باشن


.... ... (1389/10/13 23:35:39)
از اين داستانا زياد نوشته شده....واسه درس گرفتن ما ...اميدوارم درس باشه واسه همه .............مر30.


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM