|
تعداد بازدید:
459 |
امتیاز بحث:
1 |
|
|
ملاقاتي |
1389/10/09
|
|
سرباز از برج ديده باني نگاه مي کرد و عکاس را مي ديد که بي خيال پيش مي آمد سه پايه اش را به دوش مي کشيد. هيچ توجهي به تابلوي«منطقه نظامي/ عکاسي ممنوع» نکرد. هوا سرد بود و حوصله نداشت از دکل پايين بيايد. مگسک را تنظيم کرد و لحظه اي نفس در سينه اش حبس شد. تلفن که زنگ زد، تيرش خطا رفت.
ـ جک خواهرت از مينه سوتا آمده بود تو را ببيند. همان که مي گفتي عکاس روزنامه است. فرستادمش سر پستت تا غافلگير شوي

|
|
|
|
|
|
نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
|
|
تاکنون نظری ارسال نگردیده است
|
|
|
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2025 Tamoochin.com | TCOM
|